من و تنهاییام

درد و دل من و عشقم...

من و تنهاییام

درد و دل من و عشقم...

متین

امروز روز خیلی خوبی بود البته فقط روزشا چون با خانمم بودم رفتیم و قدم زدیم وااااااااااااااااااااااااااااااای چقدر دوست داشتم بیشتر باش قدم بزنم ولی خانومیم کار داشت و نمی شد وای وقتی که پیشش بودم  چقدر اروم بودم یه حس عجیبی داشتم می خواستم گریه کنم ولی نمی شد آخه اون موقع خانمم ولی چی کار کنم طاقت دوریشو ندارم 

 عشـــــــــــــــــــــــــقم خیلی دوســـت دارمقربونت برم 

نظرات 1 + ارسال نظر
maHsa jon چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ

BaZ in 2 Go0lle no ShekofTe rafTaN BiRon khoj B halleTon k Pije HaMiD Hamije B BiRuno GaShTo GozaR




manam mikham eShGhaM k inJa niW

ejall naDalleW

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد